رویاهات رو دنبال کن، اونا راه رو بلدن
رویاهات رو دنبال کن ، اونا راه رو بلدن
دوست عزیزم سلام. توی این مقاله با یک مثال عملی از خودم میخوام بگم که چطور شد که در حدود 3 سال به هدف 10 ساله ی خودم رسیدم. یادمه سال 96 بود و اون موقع به خاطر اینکه حسابی توی کسب و کار تولید پیشرفت کرده بودم و کشورهای مختلف رفته بودم و درآمد عالی ای داشتم، تصمیم گرفتم که یک سخنران انگیزشی بشم و یه روزی برسه که برای 1000 نفر سخنرانی کنم. من برای ساخت این رویا یه فایل WORD ساختم و اسم اون رو گذاشتم سخنرانی هزار نفری. و همونجا کارم رو شروع کردم. برای اینکه یه سخنران بشم نیاز داشتم کسی بیاد و کار رو به من یاد بده. اصلاً اصلاً اصلاً هم هیچ ایده ای نداشتم که چطور و از کجا میتونم شروع کنم. فقط تنها کاری که میکردم این بود که چند وقت یک بار پرسنل خودمون رو جمع میکردم توی کارگاه یا توی آموزشگاه و براشون از موفقیت صحبت میکردم. اوایل تابستون سال 96 بود که توی چند کانال تلگرامی موفقیت عضو شدم و پست هاشون رو دنبال میکردم و ویدیوهای انگیزشی رو میدیدم و انگیزه میگرفتم. آخه همیشه دوست داشتم که خیلی موفق و ثروتمند بشم. عشقی که هنوز هم با من هست. همون موقع ها هم یه کانالی ساختم توی تلگرام به نام اثرگذاران قرن بیست و یکم و ویدیوهای انگیزشی و پیام های الهام بخش رو توی اون فروارد میکردم تا به بقیه هم روحیه بدم. یه چند وقتی گذشت و توی یکی از کانالها دیدم یه پیام اومده : ثروتمندان آینده ایران چه کسانی هستند؟ همایش رایگان مهندس علی شراهی. و گفتم چه جالب، بریم ببینیم چه خبره. اون همایش رو رفتم شرکت کردم و اونجا ایشون مقداری صحبت کردن راجع به موفقیت و بعد هم دوره شون رو معرفی کردن. من دوره رو ثبت نام نکردم (هزینه بالایی داشت) . ولی اونجا در پایان سخنرانی یه آقایی شروع کرد توهین کردن به سخنران و من و یک دوست دیگه ای پا شدیم ایشون رو آروم و ساکت کنیم و با هم دوست شدیم. مرتضی از مشهد اومده بود و دانشجوی ترم آخر داروسازی بود. دوستی من با مرتضی استارتی بود تا مسیرهای جدید به سمت من باز بشه. مرتضی چند کتاب عالی در زمینه موفقیت به من معرفی کرد : اثر مرکب دارن هاردی، برتری خفیف جف اولسون و قانون توانگری کاترین پاندر. این کتاب ها بیشتر از قبل من رو به موضوع موفقیت مشتاق کرد. یه چند وقت دیگه هم گذشت. من هنوزم داشتم دنبال روشی میگشتم که به من یاد بده که چطور یک سخنران بشم. حتی پول دادم و رفتم پیش دو نفر مشاور روانشناس که میشناختم و ازشون کمک خواستم که چطوری میتونم یه سخنران انگیزشی بشم. اونا هم ازونجایی که اطلاعی نداشتن کمک خاصی نتونستن به من بکنن ولی گفتن میدونیم که تو میتونی این کار رو انجام بدی. یه چندی وقتی گذشت. و یک روز در اوج شلوغی های کار مرتضی برام یک دعوتنامه فرستاد : آکادمی سخنرانان حرفه ای ایران سخنران تربیت می کند. دکتر علیرضا آزمندیان. انگار دقیقاً همون چیزی بود که منتظرش بودم. هیچ وقت اون روز رو یادم نمیره. الان هم احساسیم. واقعاً نمیدونم اگه اون روز دنبال اون خط نمیرفتم چی میشد. سریع همه کارهام رو رها کردم و رفتم کت شلوارم رو پوشیدم و خودمو رسوندم به سالن معلم بالاتر از خیابان میرداماد تهران. وقتی رزومه دکتر رو دیدم متوجه شدم ایشون کسی هست که به اصطلاح خودمون اینکاره است و در حین سخنرانی دکتر هم یکی از دوستان گفت که هر روز مطالعه میکنه بدون استثنا و هر روز کتاب های موفقیت میخونه و روی خودش کار میکنه. من در پایان جلسه رفتم بهش سلام کردم و امروز توحید شجاعی بدون شک بهترین دوست منه که لحظه لحظه در صحنه موفقیت و سخنرانی با هم پیش میریم. چقدر خوشحالم که رفتم بهش سلام کردم و شماره ام رو بهش دادم. در پایان جلسه دکتر آزمندیان اعلام کردن که هزینه شرکت در این دوره ویژه سخنرانی 10 میلیون تومن هست. اون موقع دلار 4000 تومن بود و این هزینه میشد حدود 2500 دلار. هزینه سنگینی بود. ولی من احساسم میگفت که باید این دوره رو بیام. توحید هم نظر من رو قطعی کرد و گفت اگر دیر شرکت کنی دوره ایشون پر میشه. خلاصه. من و توحید دوره رو شروع کردیم و اون دوره یعنی دوره نوبل 1 دکتر آزمندیان شد بهترین دوره زندگیم و سرآغاز یک عالمه اتفاقات شیرین. چند وقت بعد توحید بهم استاد حسین عباس منش رو معرفی کرد. چند وقت بعد از طریق مرتضی با استاد سید محمد عرشیانفر آشنا شدم. فایل های صوتی و تصویری این دو استاد بزرگوار به طرز عجیبی من رو تحت تاثیر قرار داد. ما در کلاس دکتر آزمندیان اصول سخنرانی و اصول ثروت رو یاد میگرفتیم. من توی اون دوره دوستانی داشتم که از پایین ترین سطوح جامعه خودشون رو به بالاترین سطوح رسونده بودن. یکم که توی دوره پیش رفتیم دکتر گفتن که زود باشید سخنرانی کنید. ویدیو بسازید تا سخنران بشید. و من هم شروع کردم به ساختن ویدیوها. یادمه اولین ویدیوهایی که میساختم خیلی خیلی داغون و نابود بودن و الان حتی روم نمیشه بیام اونا رو آپلود کنم! ( یه روزی این کار رو میکنم ) و کم کم و کم کم بهتر و بیشتر از قبل مسلط شدم به سخنرانی و صحبت در جمع. در 25 مهر سال 97 یک سخنرانی مشترک با توحید و مرتضی و دوست دیگه ام سینا زارعی برگزار کردیم در سالن شهرزیبای مشهد و این شد اولین تجربه برگزاری من در یک سمینار. توی اون سمینار من برای 100 نفر صحبت کردم. یک جلسه در دوره نوبل در حضور حدود 350 نفر از نخبگان کشوری ، کسایی که واقعاً موفق بودن سخنرانی کردم. با اینکه اینقدر داد زدم توی اون چند دیقه ی صحبتم و معده درد شدیدی بعد از صحبت گرفتم ولی خیلی خوب بود. بالاخره انجامش دادم. و همینطور افتادم روی دور سخنرانی و سمینارهای بعدی و کارگاه های بعدی رو یکی پس از دیگری برگزار کردم. میرفتم توی مدارس و سخنرانی میکردم و خلاصه مسیرم رو کاملاً پیدا کردم. توی طول دوره دکتر آزمندیان کتاب های زیادی بهمون معرفی کردن و همه رو خریدم و یک تعدادی رو خوندم. توی دوره های تندخوانی شرکت کردم و تونستم تایم خوندن کتاب رو از یک سال برسونم به یک هفته. و این باعث شد تا با یک عالمه اساتید دیگه آشنا بشم و چند وقت بعد هم از طریق یکی از دوستان توحید وصل شدیم به برگزار کننده یک سری تورهای آموزشی و از اون طریق به طور مستقیم در ارتباط شدم با سخنرانان تراز اول ایران و الان شماره موبایل خیلی از اونها رو دارم و باهاشون در ارتباطم.
و هدفی که براش 10 ساله برنامه ریزی کرده بودم در کمتر از سه سال تیک خورد و امروز که به دلیلش فکر میکنم، اینه که من با تمام وجودم غرق این کار شدم. من وقتی دکتر آزمندیان بهمون گفتن 10 ویدیو در فضای مجازی بسازید تا سخنران بشید، 100 ویدیو ساختم و آپلود کردم. و امروز که با شما صحبت می کنم 27 شهریور 99 هست و تا الان 3 سمینار بزرگ و چند ده کارگاه و چند صد وبینار و برنامه لایو برگزار کردم و خیلی از جنبه های کارم رو شناختم. 2 جلد کتاب هم با عناوین مدرسه میلیاردرها و زورفروشی ممنوع نوشتم و دارم تمام تلاشم رو میکنم تا 3 جلد کتاب دیگه در آینده ی خیلی خیلی نزدیک بنویسم ( 2 ماه آینده ). نمیگم من به همه چیز رسیدم. نه اصلاً. هنوز خیلی جا داره که روی خودم کار کنم ، ولی، مسیر کاملاً برای من روشن شده. کاملاً. و میخوام بگم وقتی میخواید به سمت یه هدفی برید ، اصلاً مشخص نیست که چه اتفاقی در آینده میفته. ولی اون چیزی که به قلبت میفته رو انجامش بده. رویاهات رو دنبال کن. اونها راه رو بلدن.
دیدگاهتان را بنویسید