نگاه با افتخار رو به گذشته – قسمت دوم
سلام مجدد به دوستای عزیزم.
وینستون چرچیل یه جمله داره که خیلی دوسش دارم
Success is not final, Failure is not fatal, it is only the courage to continue that counts
موفقیت پایان راه نیست، شکست هم خیلی وخیم نیست. این شهامت ادامه دادن است که به حساب می آید.
درسته که راه طولانی ای رو اومدم.اما میدونم که راه طولانی تری رو در پیش دارم. چندی قبل برای خودم و رویاهام میجنگیدم. اما امروز برای یک مسئولیت، یک ماموریت و یک رسالت میجنگم. تا آروم بگیرم. بچه ها هر وقت روزا حسابی کار میکنم و از روزم یک روز مفید میسازم، آخر روز راحتم. راحت میخوابم. و میخوام از عمرم هم یک عمر مفید بسازم و آخرش راحت بخوابم.
دلم نمیخواد مدیون میلیاردها نفری باشم که این زندگی الان رو برای من و برای ما خلق کردن. باد خنکی که الان داره از کولر میاد توی این هوای گرم. خونه ای که سایه اش سرپناه منه وگرنه زیر آفتاب میسوختم. برقی که لپ تاپ منو روشن کرده، گوشی من که حاصل تلاش هزاران نفر بوده، اینترنتی که الان بهش وصل هستم و داره برام کار میکنه. و هزاران هزار و میلیونها و میلیاردها عواملی که دست به دست هم دادن تا این لحظه سرنوشت ساز رو برای ما رقم بزنن.
امروز چشم انداز خیلی بزرگتری دارم. منی که یه روز نوشتم ایران را فتح خواهیم کرد و تولید کننده بودم و یکسال بعدش شد، به 30 استان از 32 استان کشور جنس میفرستادیم، بعد که خودباوریم بیشتر شد، نوشتم روی کره زمین که ارزش مردم کره زمین را به ایشان اثبات خواهیم کرد. و شد. دوره معجزه مالی ما 50 الی 60 هزار شرکت کننده داشته از 25 کشور دنیا و همچنین دوره باران ثروت ما دوره های VIP ما تا حالا از حدود 8 الی 10 کشور دنیا ثبت نامی داشتن.
و امروز به این فکر میکنم که اگر تونستم فارسی زبان های کشورهای دیگه دنیا رو به در درجه اول دوستان و در درجه دوم به مشتریان خودم تبدیل کنم، حتماً اینکار رو با انگلیسی زبان های بقیه قسمت های دنیا هم میتونم انجام بدم. و امروز رضا محمدشفیعی و اثرگذاران قرن بیست و یکم به جهانی شدن فکر میکند. توی این مسیر چی پیش بیاد نمیدونم…
به قول کتاب پینگ قورباغه ای در جستجوی برکه ای نو، پینگ از لحظه ای به خشبختی رسید که موقع رد شدن از اون رود خروشان (نماد زندگی) ، وقتی دید که دیگه داره نفسش بند میاد و کاری نمیتونه بکنه خدش رو رها کرد و دقیقاً از همون لحظه پینگ به خوشبختی رسید. از وقتی تسلیم شد. تسلیم جریان زندگی ، نه تسلیم سختی ها.
رشته مویی بر گردنم افکنده دوست
میکشد هرجا که خاطرخواه اوست
دیدگاهتان را بنویسید